جای نماز. محل نماز گزاردن. مسجد یا جایی دیگر که در آن نماز خوانند. (از یادداشت مؤلف) : نقل است که دوازده سال روزگار شد تا بر کعبه رسید که در هر مصلی گاهی سجاده باز می افکند و دو رکعت نماز می کرد. (تذکرهالاولیای عطار). و رجوع به مصلی و مصلا شود
جای نماز. محل نماز گزاردن. مسجد یا جایی دیگر که در آن نماز خوانند. (از یادداشت مؤلف) : نقل است که دوازده سال روزگار شد تا بر کعبه رسید که در هر مصلی گاهی سجاده باز می افکند و دو رکعت نماز می کرد. (تذکرهالاولیای عطار). و رجوع به مصلی و مصلا شود
مراد شاید همان جایی باشد که یاقوت آن را مصلحگان می نویسد، و محلی بوده است به ری. (از حواشی راحهالصدور راوندی ص 395). احتمال اینکه کلمه مسلخگاه (سلاخ خانه، کشتارگاه) باشد نیز هست: پس فراهان بسوز و مصلحگاه تا چهارت ثواب گردد شش. ؟ (از راحهالصدور). جواب این کلمات آن است که اولاً علی بن مجاهد به در مصلحگاه بود که او را به پدرش بازخوانند که رازی بود و این علی از ری رفته بود به تعلم و با احمد حنبل به ری آمده بود. (کتاب النقض ص 368). در مصلحگاه ری و خراسان و سبزوار این جماعت بی شرع را قوتی نباشد. (النقض ص 163). همچنین روا بباید داشتن که بوبکر و عمر به قیامت دل بر رافضیان قم، آبه وقاسان و دو مصلحگاه و غیرهم خوش کنند. (کتاب النقض ص 482). مناقب خوانان همان خوانند که به دروازۀ مهران و مصلحگاه... (کتاب النقض ص 41)
مراد شاید همان جایی باشد که یاقوت آن را مصلحگان می نویسد، و محلی بوده است به ری. (از حواشی راحهالصدور راوندی ص 395). احتمال اینکه کلمه مسلخگاه (سلاخ خانه، کشتارگاه) باشد نیز هست: پس فراهان بسوز و مصلحگاه تا چهارت ثواب گردد شش. ؟ (از راحهالصدور). جواب این کلمات آن است که اولاً علی بن مجاهد به در مصلحگاه بود که او را به پدرش بازخوانند که رازی بود و این علی از ری رفته بود به تعلم و با احمد حنبل به ری آمده بود. (کتاب النقض ص 368). در مصلحگاه ری و خراسان و سبزوار این جماعت بی شرع را قوتی نباشد. (النقض ص 163). همچنین روا بباید داشتن که بوبکر و عمر به قیامت دل بر رافضیان قم، آبه وقاسان و دو مصلحگاه و غیرهم خوش کنند. (کتاب النقض ص 482). مناقب خوانان همان خوانند که به دروازۀ مهران و مصلحگاه... (کتاب النقض ص 41)
تجلی کده. (ناظم الاطباء) : هوای تاخت بر جان آه گردید ولی چون شد تجلی گاه گردید. محمد زمان راسخ (از آنندراج). طپیدن ره ندارد در تجلی گاه حیرانی توان گر پای تا سر اشک شد نتوان چکید اینجا. بیدل (ایضاً). و رجوع به تجلی کده شود
تجلی کده. (ناظم الاطباء) : هوای تاخت بر جان آه گردید ولی چون شد تجلی گاه گردید. محمد زمان راسخ (از آنندراج). طپیدن ره ندارد در تجلی گاه حیرانی توان گر پای تا سر اشک شد نتوان چکید اینجا. بیدل (ایضاً). و رجوع به تجلی کده شود
محل انجمن و محفل و مجمع. (ناظم الاطباء) ، بزمگاه. جای ضیافت و مهمانی: می دینارگون چون آب حیوان باد بر دستت که مجلس گاه تو خرم چو نزهتگاه رضوان شد. امیرمعزی
محل انجمن و محفل و مجمع. (ناظم الاطباء) ، بزمگاه. جای ضیافت و مهمانی: می دینارگون چون آب حیوان باد بر دستت که مجلس گاه تو خرم چو نزهتگاه رضوان شد. امیرمعزی
ظاهراً نام محله ای بوده است به ری: حسن صباح... خانه در دوده داشت در شهر ری به کوچۀ صوفی... نه بر در مصلحتگاه نشست و نه به در رادمهران. (کتاب النقض ص 91). رجوع به مصلحکان در معجم البلدان و مصلحگاه شود
ظاهراً نام محله ای بوده است به ری: حسن صباح... خانه در دوده داشت در شهر ری به کوچۀ صوفی... نه بر در مصلحتگاه نشست و نه به در رادمهران. (کتاب النقض ص 91). رجوع به مصلحکان در معجم البلدان و مصلحگاه شود