جدول جو
جدول جو

معنی مصلی گاه - جستجوی لغت در جدول جو

مصلی گاه
(مُ صَلْ لا)
جای نماز. محل نماز گزاردن. مسجد یا جایی دیگر که در آن نماز خوانند. (از یادداشت مؤلف) : نقل است که دوازده سال روزگار شد تا بر کعبه رسید که در هر مصلی گاهی سجاده باز می افکند و دو رکعت نماز می کرد. (تذکرهالاولیای عطار). و رجوع به مصلی و مصلا شود
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مجلس گاه
تصویر مجلس گاه
نشستنگاه، محل انجمن
فرهنگ فارسی عمید
مراد شاید همان جایی باشد که یاقوت آن را مصلحگان می نویسد، و محلی بوده است به ری. (از حواشی راحهالصدور راوندی ص 395). احتمال اینکه کلمه مسلخگاه (سلاخ خانه، کشتارگاه) باشد نیز هست:
پس فراهان بسوز و مصلحگاه
تا چهارت ثواب گردد شش.
؟ (از راحهالصدور).
جواب این کلمات آن است که اولاً علی بن مجاهد به در مصلحگاه بود که او را به پدرش بازخوانند که رازی بود و این علی از ری رفته بود به تعلم و با احمد حنبل به ری آمده بود. (کتاب النقض ص 368). در مصلحگاه ری و خراسان و سبزوار این جماعت بی شرع را قوتی نباشد. (النقض ص 163). همچنین روا بباید داشتن که بوبکر و عمر به قیامت دل بر رافضیان قم، آبه وقاسان و دو مصلحگاه و غیرهم خوش کنند. (کتاب النقض ص 482). مناقب خوانان همان خوانند که به دروازۀ مهران و مصلحگاه... (کتاب النقض ص 41)
لغت نامه دهخدا
(تَ جَلْ لی)
تجلی کده. (ناظم الاطباء) :
هوای تاخت بر جان آه گردید
ولی چون شد تجلی گاه گردید.
محمد زمان راسخ (از آنندراج).
طپیدن ره ندارد در تجلی گاه حیرانی
توان گر پای تا سر اشک شد نتوان چکید اینجا.
بیدل (ایضاً).
و رجوع به تجلی کده شود
لغت نامه دهخدا
(تَ سَلْ لی)
جای دلنوازی و مکان تسلا. (ناظم الاطباء). از عالم تجلی گاه چنانکه در لفظ تسکین کده گذشت. (آنندراج). و رجوع به تسکین کده شود
لغت نامه دهخدا
(مَ لِ)
محل انجمن و محفل و مجمع. (ناظم الاطباء) ، بزمگاه. جای ضیافت و مهمانی:
می دینارگون چون آب حیوان باد بر دستت
که مجلس گاه تو خرم چو نزهتگاه رضوان شد.
امیرمعزی
لغت نامه دهخدا
(مَلَ حَ)
ظاهراً نام محله ای بوده است به ری: حسن صباح... خانه در دوده داشت در شهر ری به کوچۀ صوفی... نه بر در مصلحتگاه نشست و نه به در رادمهران. (کتاب النقض ص 91). رجوع به مصلحکان در معجم البلدان و مصلحگاه شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از تسلی گاه
تصویر تسلی گاه
نوازگاه جایی که در آن تسلی یابند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ماوی گاه
تصویر ماوی گاه
زیستگاه، پناهگاه جایی که در آن زیست کنند، پناهگاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مجلس گاه
تصویر مجلس گاه
نشستگاه نشستنگه
فرهنگ لغت هوشیار
نهانگاه، آبشتنگاه (خلاخانه) محل اختفا نهان خانه: مخفی گاه صندوقچه جواهر را کشف کرد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مصاف گاه
تصویر مصاف گاه
رزمگاه
فرهنگ لغت هوشیار
جلوه گاه، مظهر
فرهنگ واژه مترادف متضاد
محل اختفاء، مکمن، نهانخانه، نهانگاه
فرهنگ واژه مترادف متضاد